نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع می کنیم

بلکه

قلبهایی است که جذب می کنیم.

ﺣــــﻮﺍﺳﺖ ﺑـﮧ ﺩﻟﺘــ ﺑﺎﺷﺪ . . .
ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫـ ــﺮ ﺟﺎﯾـﮯ ﻧﮕــﺬﺍﺭ !
ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻝ ﺭﺍ ﻣﯿــ ﺪﺯﺩﻧﺪ . . .
ﺑــﻌﺪ ڪﮧ ﺑﮧ ﺩﺭﺩﺷـــﺎﻥ ﻧـﺨــﻮﺭﺩ
ﺟـﺎﯼ ﺻـــﻨﺪﻭﻕ ﭘـﺴﺘـــ
ﺁﻧــ ــﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﻄﻞ ﺁﺷـــﻐﺎﻝ ﻣﮯ ﺍَﻧﺪﺍﺯﻧﺪ !
ﻭ ﺗــﻮ ﺧﻮﺑــ ﻣـﯿﺪﺍﻧﮯ
ﺩﻟﮯ ﮐﻪ جزو آشغال ﺷﺪ! ﺩﯾــﮕﺮ ﺩِﻟــــ ﻧﻤـﯿ ﺸﻮﺩ ...

بعضی حرف ها را “نباید زد”
بعضی حرف ها را “نباید خورد”
بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد”

نمی خواهم
خاطره ی فردایم شوی!
امروز من باش
حتی لحظه ای……!

..

بر لب شن های ساحلی ، هماهنگ با تلاطم دریا ...

رها می شوم در آغوش تو ..

صدای هوهوی باد ، همراه با دوستت دارم هایت ، در گوشم می پیچد

و من مست می شوم با قطره ای از دریایی که در آغوشت داری ...

مرغوبترین شراب است

طعم ِ لبت ،

می شود مستم کنی ؟

دوباره در آن کوچه باغ در آن شب بارانی ...

مرهم زخمهایم کنج لبان توست ...

بوسه نمی خواهم !

برایم سخن بگو ...

ای کاش گفته بودی…

ای کاش گفته بودی که عاشق دیگری شده ای

من خودم عاشق بودم ...

درکت می کردم…

گــاه من بودم دلیـلِ زخمِ تـــو

لیک میرنجم هنوز از اخم تـــو

شاهزاده ی تمام زندگیِ من، عاشقانه به تو تعلق دارم پِـــدَرم

می گویند "عشق" آن است كه به او "نرسی" و من می دانم چرا . . .

زیرا در روزگار من، كسی نیست كه زنانه عاشق شود و مردانه بایستد !

با کسی باش که
وقتایی که دلت گرفته
حوصله نداری
ناراحتی
حس می کنی یه دنیا غم داری
بلد باشه شادت کنه
راه قلبتو بلد باشه
تنهات نزاره
اگه همچین کسیو داری
خیلی خوشبختی

"آدم ات"

می شوم

اگر با هرسیبی وسوسه نشوی....

معمولا چیزهایی که بدرد نمیخورن رو دور می ریزیم .

امروز چند با سطل زباله را زیر و رو کردم

ولی اثری نیست

نمی دونم این لعنتی کدوم گوریه !

کسی منو ندیده ؟!

خدا آدم ها را بدلیلی وارد زندگی شما می کند…

و به دلیلی بهتر آن ها را خارج می کند…

خدایا…

من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم..

که تو در عرش کبریائی خود نداری!

من چون توئی را دارم و تو چون خود نداری…

یک لحظه طول میکشه تا از یکی خوشت بیاد

اما یک عمر طول میکشه تا فراموشش کنی

همیشه در ریاضیات ضعیف بودم

سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من  . . .

گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را

گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن

گـفـت:فــقـط مــن ؟

گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .

دلم درد می کند

انگار

خام بودند

خیال هایی که به خوردم داده بودی  . . .

باران که می بارد همه چیز تازه می شود

حتی داغ نبودنِ تو . . .

عشق  رو میشه ...

  توی دستهای خسته پدر و توی چشمهای نگران مادر دید

 نه در دستان یک غریبه...

کوچه را دیدی به وقت شب چه تنها میشود

بی تو از آن کوچه نیز تنهاترم . . .

با کسی‌ نباش که از بی‌ کسی‌ اش می‌‌نالد...

با کسی‌ باش که در جمعِ کسان تو را می‌خواهد

سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ...
دل می شود ؟